داستان ? رستم سبیل آب روی ظرف سرید. در میان صورت چرب ظرف، خودش را کنار جوی آب دید. سوز سرما خون به صورتش دواند. ظرف ها را درون آب سرد فرو برد. دستانش قندیل بست. سوخت. اما چاره ای نداشت. اشک از گوشه چشمانش جاری شد. روی گونه اش غلتید و درون آب جوی افتاد.… بیشتر »