عیدی
عارف- کجا؟
رئوف- نمی دونی واقعا؟!
عارف- چرا می دونم.
رئوف-پس چرا تو نمیای؟ چرا اینقد سگرمات تو همه؟
عارف-من نمی تونم بیام.
رئوف_ هیچ کاری نکرد؟
عارف_ نه، آدم من فرق می کنه با آدم تو.
رئوف_ینی … چقد بد؟! قدر ماه رمضان رو ندونست.ولی … ولی می تونه جبران کنه؟
عارف_ نمی تونه.
رئوف_ چرا ؟ مگه وقت نداره؟
عارف- نه
رئوف-ای وای،متأسفم. حالا ناراحت نباش. تو که خوب میدونی از دستت کاری برنمیاد. بیا بریم با هم عیدی رو به اونی که من مأمورشم برسونیم. سر سجاده بعد نماز عید فطر منتظر نشسته.
فرم در حال بارگذاری ...