چشم هایش را مالید. تمام شب بیدار بود و فکر می کرد به تبلتی که بارها برای مادرش از آن حرف زده بود. با شنیدن تولد تولدت مبارک، چشم هایش برق زد. شمع ده سالگی کیک تولدش را قبل از سه گفتن مادرش فوت کرد. به دستان مادرش خیره شد؛ دستان مادرش او را احاطه… بیشتر »
کلید واژه: "سبک زندگی قرآنی"
چهار زانو روبروی سفره نشسته بود. سمت چپش، کتاب باز بود:« پای اسب داخل جوی آب گیر کرد…» جمله را تمام نکرده ، قاشق پر از خورش سبزی و برنج را داخل دهانش کرد. از گوشه لبش تکه ای سبزی روی کتاب افتاد. با پشت دست پاکش کرد. تا گوشه کتاب مسیر سبزی کشیده… بیشتر »